صداقت خواستم داشتی، مهربانی خواستم داشتی، عشق خواستم داشتی،
قور قوری جون گل کاشتی! هر چی که خواستم داشتی!
تقدیم به قورباغه ی زندگی من (مربوط به تبلیغ خمیردندان داروگر)
همیشه دوست داشتم ابر باشم .... چون ابر انقدر شهامت داره که هروقت دلش می گیره جلوی همه گریه می کنه
یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی :از دست بدهد، مانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمی شود
ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگی یعنی همان روزهایی که زود گذشتن آن را آرزو می کنیم
یادت هست گفتم دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن؟
رفتم و بزرگ شدم... آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشته باشم.
بگیر از من تو این دل یادبودی،
که تنها لایق این دل تو بودی،
هزاران خواستند این دل بگیرند،
ندادم چون عزیز دل تو بودی